پرژین

متن مرتبط با «باگت» در سایت پرژین نوشته شده است

شیر و عسل و باگت

  • اول صبح و هنوز آفتاب نزده،سه تا کار روی میزم گذاشته بودند که لازم بود بخاطرشان به سه نفر فحش بدهم.اما،چون هنوز کاملا لوود نشده بودم نمی توانستم با سرعت همیشگی ام تصمیم بگیرم اول به کی فحش بدهم.بنابراین یک مثلث توی ذهنم کشیدم و اژدها را گذاشتم راس مثلث و رییس و معاون را در کنار دو راس دیگر.فک کنم ناخوادگاهم می دانست اول باید به پروین فحش بدهم.اما،خودآگاه یاری نمی کردم و ذهنم بین پروین و ریس و معاون می چرخید.همه این ها سی ثانیه هم طول نکشید و خوشبختانه تلفنم زنگ زد.سیروان پیشخدمت اداره پشت خط بود که یک شف درست و حسابی است برای خودش و معمولا هر روز زنگ می زند و سفارش صبحانه می گیرد.اما،امروز سوال دیگری داشت:- صبحونه رو با نون باگت می خورید یا نون دیگه؟- مگه صبحونه چیه؟- قارچ و مرغ.- باگتبعد از این مکالمه کل مثلث در ذهنم محو شد و فقط به آن مکالمه پر از خوشبختی فکر کردم.کم سعادتی نیست که چنین صبحانه ای برای آدم فراهم شود.حتی توی بهشت هم بر اساس آن چیزهایی که فرو کرده اند توی مغرمان صبحانه، فوق فوقش شیر است با عسل.البته مطمئن هم نیستم هم شیر سرو شود و هم عسل.احتمالا فقط یکی خواهد بود.حتی اگر دو تایش سرو شود فک نکنم به خودمان برسد.احتمالا می رسد به بچه های بالا. به هر حال همین شانس حی و حاضر الانمان ول کن ما نخواهد شد و هلک و هلک همراهمان تا انجا هم خواهد آمد و اگر این شانس باشد یا شیر است یا عسل.شیر و عسل با هم به ما نمی رسد.البته که همه این ها احتمال است و من واقعا مطمئن نیستم اینطوری باشد.حالا باید بریم و ببینیم! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها