پرژین

متن مرتبط با «سریش» در سایت پرژین نوشته شده است

سریش

  • فردا تولد برادرزاده ام است و امروز صبح زنگ زدم تا تولدش را تبریک بگویم.در دسترس نبود.به مادرش زنگ زدم و گفت خانه نیست و تا شب هم برنمی گردد.شب زنگ زدم و همچنان در دسترس نبود.به برادرم زنگ زدم و فهمیدم از طرف مدرسه رفته است اردو.اولا که چنین سریش بودنی از من بعید است.واقعا نمی دانم چرا آنقدر زنگ زدم و حالا چه ضروزتی داشت که حتما تولد برادرزاده ای را تبریک بگویم که هیچوقت تولد من را تبریک نمی گوید.اصلا یکی از ایرادات رفتاری من همین است که سیگنال های پنهان ادم ها را نمی گیرم.مثلا،همین سیگنال جواب ندادن تلفن و یا پیام.فکر کن با اینکه که می دانم جواب ندادن خودش یک جواب است.اما،همچنان زنگ می زنم و هم احتمالا روی مخ آدم آنطرف خط می روم و هم خودم نگران و مضطرب می شوم.بنابراین یکی از موارد اصلاح رفتار من برای سال آینده گرفتن سیگنال های پنهان آدم ها خواهد بود.یعنی منتطر نمی شوم آدم ها حرف هایشان را مستقیم و شفاف بزنند.چون نمی زنند.اما،تا دلت بخواهد سیگنال می فرستند و درستش این است که آدم روی سیگنال شناسی خودش کار کند تا هم از ابهام در بیاید و هم روی مخ ملت نرود و هم خودش مضطرب نشود.البته که من با روش رو در رو حرف زدن و روشن کردن مسائل موافق ترم.ولی معمولا آدم های دیگر روش سیگنال دهی را انتخاب می کنند و چاره ای برای آدم نمی ماند غیر از اینکه بنشیند و سبگنال دیگران را رمزگشایی کند.یعنی کم بدبختی داریم.رمزگشایی از حرف های نزده دیگران را هم باید بیاموزیم.حالا همه این ها را چرا نوشتم؟چون دلم می خواهد کمی زیرآب زن داداشم را بزنم که یک رگ راست توی بدنش ندارد.می مرد همان اول صبح بگوید بچه رفته است اردو و شب هم برنمی گردد؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها