پرژین

متن مرتبط با «سوت» در سایت پرژین نوشته شده است

سوت و کف و بلاهت

  • من وقتی یک خانم هفتاد-هفتاد و پنج ساله را می بینم که آمده است آرایشگاه،ذوق زده می شوم.چون دلم می خواهد خودم هم اگر به آن سن برسم ارایشگاه رفتن قسمتی از برنامه زندگی ام باقی مانده باشد.گرچه با توجه به حساب کتابی که کردم وقتی دفعات آرایشگاه رفتن الان خودم را با بیست سال پیش مقایسه کردم به طرز ناامیدکننده ای به این نتیجه رسیدم که تا آن سن کلا آرایشگاه رفتن را گذاشته ام کنار و احتمال اینکه یک پیرزن تارک دنیا شده باشم بسیار بیشتر از آن است که یک پیرزن همچنان آرایشگاه رو شده باشم.گرچه امیدوارم اوضاعم برخلاف پیش بینی خودم پیش برود!البته پاراگراف بالا ربط زیادی به چیزی که می خواهم بنویسم نداشت.همینجوری دلم خواست بنویسم.اصل موضوع پاراگراف بعدی است.خانم هفتاد- هفتاد و پنج ساله به نظر می آمد و توی آرایشگاه معرکه گرفته بود که چون عروسش طفلک ماست است و نتوانسته است همسر دوم شوهرش را از خانه بیرون کند خودش رفته است و آن زن را کتک زنان و گیس کشان از خانه بیرون انداخته است و پسر را تهدید کرده است که اگر سراغ ان زن برود عاقش می کند و شیرش را حلالش نمی کند و از این حرفها.همه هم داشتند برایش کف و سوت می زدند و من هم کف کرده بودم.اولا که از ادم هایی که هر جا باشند معرکه می گیرند خوشم نمی اید و بعد هم کتک و گیس کشیدن آخه؟ دست آخر دام طافت نیاور و تصمیم گرفتم بزنم توی پرش و بنابراین پرسیدم:- ولی حاج خانم شما چرا تو زندگی پسرتون با چهل و سه سال سن دخالت می کنید؟چرا اجازه نمیدید خودش برای زندگی خودش تصمیم بگیره؟همه یعنی همه هاااا هاج و واج نگاهم کردند فقط.واکنش؟همه خفه◇ قطعا من با این حماقت هایی که فرزندان چنین مادرانی مرتکب می شوند مخالفم.صد در صد هم مخالفم.اما نمی توانم با حماقت مخالف باشم و با بل, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها