پرژین

متن مرتبط با «صبور بودن» در سایت پرژین نوشته شده است

سنگ صبور

  • رفته بودیم عیادت خاله ام و داشتیم به حرف هایش در مورد سختی عمل جراحی و دردها و سختی هایی که کشیده بود،گوش می دادیم.ناگهان نوه خاله ام پیش من آمد و من را به یک مهمانی دعوت کرد که به زودی در خانه آنها برگزار می شود.از من خواست من هم به مهمانی او بروم و زود هم بروم.بعد این بچه چند سال دارد؟همین امروز دو سال را تمام می کرد و وارد سه سالگی می شد و باید برایش جشن تولد می گرفتند که به علت بی پولی پدر و مادرش جشن‌تولدش به هفته دیگر افتاده بود.پس آن مهمانی و دعوت شدن من به آن واقعی بود؟قند توی دلم آب شد.که یک بچه که همین امروز سه ساله شده است من را به جشن تولدش دعوت کرده است و از من خواسته است بروم به مهمانی اش و زود هم بروم.بعد همین که نبود.بچه بعد از دعوت من به جشن تولدش شروع کرد به درد دل کردن:- مامانم با من بازی نمی کنه.همه ش سرش تو گوشیه.پارک هم نمی بره.چون فیلم نگاه می کنه.فقط یه ماشین داشتم که باهاش بازی می کردم که اونم شکست!- آخی! کی ماشینت رو شکست؟با غصه گفت:- خودم!خدااای من چه غم های بزرگی بر روی قلب این کودک سنگینی می کرد.عشق بزرگ زندگیش(مادرش)او را نادیده گرفت بود.تنها دلخوشی زندگیش(ماشینش) را از دست داده بود و بدتر اینکه خودش را باعث و بانی شکستن ماشینش می دانست و علاوه بر تمام آن غم ها احساس خودسرزنشگری هم داشت.بعد می پرسیم اینهمه تروما و کامپلکس و گره روحی از کجا می آید؟قلبم بال درآورده بود و داشت دور و بر سرم پرواز می کرد.درست است برای غم های آن بچه قلبم مچاله شده بود.ولی از طرفی نمی توانستم خوشحال نباشم که سنگ صبور یک بچه شده ام که همین امروز سه سالگی اش را شروع کرده است.تصمیم گرفتم بروم و اگر ماشین خیلی گران نباشد یک ماشین برایش بخرم.ااااا جهنم و ضرر حتی اگر گران هم , ...ادامه مطلب

  • بودن یا نبودن

  • جهان عکس هایی از ۱۳/۶ میلیارد سال قبل کهکشان هایی را دید که الان ممکن است باشند یا نباشند.اما،۱۳/۶میلیارد سال پیش بوده اند و آنطوری بوده اند که امروز ما دیدیم.بزرگی عدد،عظمت عکس ها و سفر طولانی فوتون ها هیچکدام به اندازه نبوغ عده ای از انسان ها که چنین اگاهی بزرگی را به جهان عرضه کردند،قابل ستایش نیست. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مشقت هاى ميزبان بودن

  • سارا اينجاست.در واقع رفته است و يك گوشه خوابيده است.يعنى به نظر مى رسد خوابيده باشد وگرنه من مى دانم چقدر به نور حساس است و الان اين خانه روشن_ روشن است.مى دانم ميزبان خوبى نيستم ولى آخر ساعت ده و نيم شب هم شد تايم براى خوابيدن؟ تازه يك ساعت قبل از ده و نيم به فكر جاى خواب و پتو و بالش بوده است و هى من را برده است و آورده است تا يك بالش نازك پيدا كرده است و يك پتوى گرم و كشمكش از همين جا  شروع شد.من رفته بودم روى يك صندلى و سعى مى كردم از توى كمد يك پتو را بياورم پايين  كه كار سختى بود.گفتم: - حالا نميشه بدون پتو بخوابى؟ - چرا نميشه! اتفاقا موكت هم خوبه واسه خواب, ...ادامه مطلب

  • صبور

  • 1. درستش اين بود كه همان ديروز و دقيقا بعد از بيرون آمدن از اداره  يك راست مى رفتم دكتر.اما، يك راست برگشتم خانه و تا همين چند ساعت پيش فقط سقف را نگاه مى كردم و گاهى با چشم هاى بسته و گاهى با چشم هاى باز، به ذكرهاى" من كى ميميرم؟" و "من چرا نمى ميرم؟"مشغول بودم.الان بهترم و از وقتى كه حالم كمى بهتر شده است محتواى ذكرها عوض شده است و به "من چرا دكتر نمى روم؟" و " چرا درد را تحمل مى كنم ؟" تغيير كرده است.الان هم اين سوال براى خودم مطرح شده است كه آيا من با درد لج مى كنم؟و مثلا انتظار دارم خودش با زبان خوش برگردد همان جايى كه آمده است؟بله.درست است.من هميشه با درد لج ,صبور,صبور بالانجليزي,صبوری,صبورم که باشم,صبورة,صبورة بالانجليزي,صبور به انگلیسی,صبوری کن صبوری,صبور باش,صبور بودن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها