زير زمين

ساخت وبلاگ

مدتى پيش ساختمان اداره عوض شد و كل همكاران به ساختمانى منتقل شديم كه هم قديمى است و هم به اندازه كافى بزرگ نيست و حتى موبايل هم آنتن نمى دهد.بنابراين حتى طبقات زيرزمين هم مورد استفاده قرار گرفته است و چه كسانى در آنجا مستقر شده باشند خوب است؟كارشناس مسئول هايى كه اتاق هاى قبلى شان همه شخصى بود و بزرگ و دل باز و رو به كوه و درخت و آسمان.الان، چند نفرى توى زيرزمين مستقر هستند و من واقعا نمى دانستم به اين كلمه حساسيت دارند.تا اينكه امروز به يكى از آنها زنگ زدم و گفتم:

- ببخشيد واقعا نمى دونستم شما هم توى زيرزمين هستيد!

عصبانيتش باعث شد از رييس بپرسم:

- اينا چرا اينقدر عصبانى هستن؟

- خوب حق دارن عصبانى باشن.

واقعا خودم هم فكر مى كنم حق دارند عصبانى باشند.چون براى رفتن به زير زمين بايد حداقل سى پله را پايين رفت و هيچ كسى حوصله آن همه پله را ندارد و وقتى با آنها كار دارند، خودشان بايد دنبال كارشان بيايند.البته، تا همين امروز وقتى زنگ مى زديم، مى آمدند.اما،امروز كودتا كردند و بيانيه صادر شد كه هر كسى با آنها كار دارد خودش تشريف ببرد زير زمين تا هم ورزش كرده باشد و هم آن اوضاع را ديده باشد.بلافاصله بعد از آن بيانيه خانم همكار مجبور شد به زير زمين برود و بعد از برگشتن شروع كرد به تعريف و تمجيد كردن از زيرزمين فقط و فقط به اين دليل كه آنجا خيلى خنك است و چون تازه از شهر كرد برگشته است خيلى باحال اعلام كرد هواى زيرزمين به خنكى هواى شهر كرد بوده است و كاش ما در زيرزمين مستقر مى شديم.با شنيدن اين آرزو رييس قاطى كرد و شروع كرد به توضيح اينكه اين اتاق را  فقط به خاطر او به ما داده اند و مگر اين اتاق چه اشكالى دارد؟بزرگ نيست؟رو به حياط نيست؟نور ندارد؟ و خانم همكار شروع كرد به غر زدن كه اولا موبايل آنتن نمى دهد و بعد هم در محاصره رييس اداره و معاون اداره و حراست هستيم و بدتر از همه كنترل كولر دست معاون اداره است كه با تخريب چى دست به يكى شده است و يك سنسور در اتاق  خودش نصب كرده است و به محض اينكه دماى اتاق خودش به 18 درجه مى رسد، كولر تمام اتاق ها خاموش مى شود،اين مورد را رييس نمى دانست.خانم همكار هم نمى دانست.من كشف كرده بودم كه خوشبختانه باعث شد امروز آن سنسور برداشته شود.اما،رييس تهديد كرد در اولين فرصت خانم همكار را به جمع زيرزمينى نشينان اضافه كند و با اينكه اين ايده فقط در حد حرف بود، من احساس گناه كردم و اعتراف به اينكه باعث و بانى آن حرفها در اصل من بوده ام و خانم بيگناه است.الان ديگر احساس گناه نمى كنم.اما، فكر مى كنم رييس بدش نمى آيد براى مدتى هم كه شده من را بفرستد شهركرد تا هواى خنك استنشاق كنم.


برچسب‌ها: يكى به تابستان بگويد بهتر است در اوج خداحافظى كند پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 207 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 18:15

خبرنامه