پيش بينى

ساخت وبلاگ

هر كسى سعى داشت از بيمارى، مريض_ ديگر سر دربياورد.البته تلاش خاصى هم نمى خواست چون بعضى ها خودشان كوك بودند براى رمزگشايى از درد و مرض شان.مثل آن مرد پنجاه و هفت ساله كه بيست روز پيش يك دانه شيرينى خورده بود و انگار كه بجاى شرينى، زهر هلاهل خورده باشد،بعد از آن روز به روز حالش بدتر و بدتر شده بود و در نهايت تصميم گرفته بود بيايد دكتر.يكى از مريض ها در مورد آدرس شيرينى فروشى پرسيد و اينكه ايا مى داند شيرينى از كجا خريده شده بود؟مرد مى دانست.اما، اين دانستن به دردى مى خوردآيا؟جماعت معتقد بود كه البته به درد مى خورد و مرد بايد برود آنجا و به صاحب شيرينى فروشى بگويد كه بيست روز است بخاطر خوردن يك دانه از شيرينى هاى آنها مسموم شده است.مرد اما، عاقل بود و خوشبختانه عقلش را دست جماعت نداد هيچ،با يك جواب دندان شكن همه را سرجايشان نشاند:

- خوب فكر مى كنيد صاحب شيرينى فروشى چى ميگه؟

كسى نظر نداد و خودش پيش بينى كرد كه  خواهد گفت:

- تا چشت درآد!مى خواستى شيرينى نخورى پيرمرد!


برچسب‌ها: يك خمير دندان خريده ام توليد كره جنوبى پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : بينى, نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 222 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 20:17