دخالت

يكى از سخيف ترين كارهايى كه در جمع انجام مى شود اين است كه  جماعت سر صحبت را با يك بدبخت باز مى كنند و وقتى مى فهمند بدبختى هاى طرف تمامى ندارد و هى مى خواهد حرف بزند، با كلك و حقه هاى مخصوص خودشان  بيخيال گوش دادن مى شوند و اين كار را به شما مى سپارند كه در شروع اين مكالمه در حد سيب زمينى هم نقش نداشته ايد.ضمير شما در اينجا به من مى گردد و من هم كه مودب!

راستش هر كارى كردم رويم نشد كه به بدبخت_ پاراگراف بالا عرض كنم كه هيچ علاقه اى به دانستن رشته و شغل و محل كار و زندگى پسر و عروسش ندارم و قبول شدن دخترش در دانشگاه هيچ معنا و مفهمومى براى من ندارد.اما، نتوانستم مقاومت كنم و به تصميمش براى فروش خانه براى كمك به پسرش راى منفى دادم و داشتم ثبت نام دخترش در رشته رياضى را تاييد مى كردم كه يادم آمد دارم در زندگى ديگران دخالت مى كنم.

بعد از خلاص شدن از شر بدبخت دو تا پاراگراف بالا و بعد از وادار شدن به دخالت در زندگى ديگران،به خانم همكار و رييس كه باعث و بانى اين موقعيت سخيف شده بودند ياداورى كردم بهتر است آدم در زندگى ديگران دخالت نكند و اصلا دخالت در زندگى ديگران باعث مى شود آدم از كار و زندگى خودش غافل شود و چه بسا از اين غفلت ضربه ها بخورد جانانه.هر دو همكار من با نظراتم موافق بودند صد در صد  و تضمينى!

برچسب‌ها: پاييز بيا زودتر بيا پرژین...