روسرى قرمزم يادم رفته بود.همان روسرى قرمزى كه گلهاى قاصدك دارد.فك كن يك روسرى كه هم قرمز است و هم پر است از قاصدك و هم جنسش خيلى لطيف است و هم خيلى به من مى آيد را گذاشته بودم توى كمد و توى فكرش بودم كه ردش كنم برود اصلا و امروز داشتم فكرم را عملى مى كردم كه پاييز پادرميانى كرد و ناگهان خودم را با يك روسرى قرمز پر از قاصدك توى آينه ديدم و شگفت زده شدم از معجزه اى كه يك رنگ مى تواند ايجاد كند.سالهاست كه اين روسرى قرمز را گذاشته ام كنار.سالهاست كه اشتباه كرده ام.
برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 389