دل رحم

ساخت وبلاگ

منتظر بودم نوبتم شود و اصلا حوصلهء پر كردن فرم براى هيچ كسى را نداشتم.اما، پيرمرد به نظر بيسواد آمد و من هم كه دل رحم!قبول كردم فرم را برايش پر كنم و شروع كردم به پرسيدن نام و نام خانوادگى و جوابها را نوشتم.و بعدش پرسيدم:

- نام پدر؟

- حبيب دندان طلا!

فكر كردم شوخى مى كند.اما، شوخى نمى كرد و توضيح داد اسم پدربزگ و پدر زنش هم"حبيب" است و اسم مادربزرگش هم رفته رفته دارد به "حبيب"تغيير پيدا مى كند.

☘️ حيف سواد نداشت،وگرنه طنزنويس خوبى مى شد.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 248 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1396 ساعت: 15:15