من_ مخاطب

ساخت وبلاگ

مدتهاست متوجه شده ام كه من حريف اين مردم نمى شوم و به همين خاطر سالهاست وارد بازى هايشان نشده ام.به نظرم منشاءاين كناره گيرى ها و حرف نزدن ها هم همين ترس باشد.البته فقط هم ترس نيست،حوصله شان را هم ندارم.آخر مگر چند بار مى شود به شجره نامه خانوادگى كسى گوش داد و تظاهر كرد اين داستان برايش جالب است و بله بله آنها خان و خان زاده بوده اند و هستند و من غلط مى كنم خودم را هم سطح با آنها بدانم.يا مثلا چند بار مى توان به داستان خريد مدرسه فرزند دلبندشان گوش داد و تصديق كرد آنها بهترين پدر و مادر دنيا هستند و بهترين ها را براى فرزندشان فراهم مى كنند و يك روزى كه احتمالا همزمان با فصل گل نى خواهد بود،نتيجه زحماتشان را خواهند ديد و فرزند مربوطه به پاس زحمات والدين_ با تدبيرش پيش پايشان زانو خواهد زد و تشكر خواهد كرد.اين دو تا موضوع، سوژه اين روزهاى اتاق ماست.رئيس طبق معمول از اجدادش و دخترش تعريف مى كند و سركار خانم هم از زحماتى كه براى فرزندانش مى كشد.يعنى رسما بين دو تا آدم پرحرف و حراف گير كرده ام كه هيچكدام حاضر به گوش دادن به حرف ديگرى نيست و حرفهايشان را رو به من مى زنند و من را مخاطب قرار مى دهند و من از مخاطب شدن ناراحت هستم.احساس مى كنم كم كم دارند من را هم وارد بازيشان مى كنند.همان بازى هايى كه سالها از آن پرهيز كرده ام.مثلا امروز خانم همكار پز داد مانتوى جديدش را پارسال خريده و از بس مانتو دارد فرصت پوشيدنش را پيدا نكرده است.من هم گفتم سه تا مانتو توى كمدم دارم كه هنوز توى كاورشان هستند كه البته هستند.اما،اين هم شد موضوع براى حرف زدن؟من كى به اين روز افتادم؟كى وارد بازى شدم؟من چرا حرف مى زنم؟

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : من مخاطب خاص ندارم,من مخاطب تنهای بادهای جهانم,من مخاطب خاص میخوام,من مخاطب خاص دارم,من مخاطب خاص,من مخاطبة العبد ربه,من مخاطبات النفري,مخاطب من,مخاطب من خاص نبود,من و مخاطب خاصم, نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 230 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 13:57