1.
پول را از دستگاه عابربانك گرفتم و به سرعت خواستم دور شوم كه يك آقاى خيلى مسن از من خواست براى او هم پول برداشت كنم.بايد مى گفتم:
- ببخشيد پدر جان عجله دارم!
اما حتى جوابش را هم ندادم و الان بابت اين رفتارم شرمسارم.البته همان موقع هم بعد از دو سه قدم از خودم خجالت كشيدم و برگشتم و گفتم:
- كارت رو لطف كنيد
به سرعت كارت را به عابر بانك دادم و منوها را رد كردم و برايش چهل تومان برداشت كردم و گفتم:
- بفرماييد اين كارتتون.بى زحمت پول رو هم برداريد.
- رسيد نداد؟
- رسيد لازم داريد؟
- بله.
- براى چى؟
- لازم دارم.
چون كاغذهاى رسيد عابر بانك براى محيط زيست زيان اور است،خودم معمولا رسيد نمى گيرم و بنابراين اين بار هم رسيد نگرفته بودم.چاره اى نبود،يك موجودى گرفتم و درخواست رسيد كردم و وقتى رسيد را بدون احتيار ديدم،چشم هايم قاطى كرد.موجودى حساب آنقدر صفر داشت كه نتوانستم صفرها را بشمارم.
2.
نوار قلبم را كه گرفتند،برگشتم و سرجايم نشستم.يهو سر و كله يك خانم پير پيدا شد و پرسيد:
- نوار قلبت خوب بود؟
- نمى دونم.دكتر بايد ببينه.
- يعنى اون خانم نگفت خوبه؟
- نه.چيزى نگفت.
- حالا نگران نباش.خدا بزرگه.اميدت به خدا باشه!
من اصلا نگران نبودم.اما، خانم نگرانم كرد.البته دكتر هم گفت جاى نگرانى نيست.
3.
تقريبا پنج سال است،دلم مى خواست پاييز_ شمال را ببينم و اين موضوع را به سارا و نيلو و هديه و احمد هم گفته بودم و همگى حرف من را نشنيده گرفته بودند.يعنى حتى يك تعارف نزدند كه خوب برنامه ريزى كن تا با هم برويم مثلا.بعد وقتى خودم تنهايى رفتم و اتفاقا تنهايى ام خيلى ملموس بوده است و خيلى آزارم داده است و همش دلم مى خواست يك دوست همراهم مى بود،بجاى اينكه من گله كنم،نيلو و سارا و هديه گله مى كنند.البته گلايه ها خيلى نامحسوس و زير پوستى است.مثلا اينجورى:
- كاش از قبل مى گفتى منم تو خونه حوصلم سر رفته!
- كاش خبر مى دادى،مى تونستم مرخصى بگيرم!
- كاش مى ذاشتى كمى بعدتر.مى تونستيم روش فكر كنيم!
حالا خوب است براى سه تايشان كلوچه و زيتون آورده ام.فك كن مى خواستم از لجم برايشان هيچى نياورم!
پرژین...برچسب : گلايه هاي عاشقانه,گلایه ها رو چه کنم,گلایه ها,گلایه های دلم,گلایه های خط خطی, نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 255