پرژین

متن مرتبط با «خبر» در سایت پرژین نوشته شده است

سوارهای بی خبر از پیاده ها

  • هواشناسی پیش بینی کرده است که از دو شنبه به بعد دو سوم کشور را باران فرا می گیرد.این خبر را اگر هفته قبل می شنیدم احتمالا حسابی خوشحال می شدم.چون پیش بینی های برف و باران همیشه من را خوشحال کرده است.که منطقی هم هست.هوا هم قبل از باران هم در حین باران و هم پس ار باران معرکه می شود و برف را هم که دیگر نگو.اما،این بار با خواندن این خبر غم کوچکی چون صاعقه تیزی از قلبم گذشت‌.یاد نم خانه افتادم و استنشاق بوی نم که مثل اسید گلویم را می سوزاند و می خراشد و نفسم را بند می اورد و سرفه ها و تنگی نفس های بعدش هم که بماند.برای لحظه ای ارزو کردم باران نبارد و برای چند ساعت بعدش بهت زده بودم از اینکه چنین آرزویی از اینکه چنین کرده بودم! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چه خبره!

  • برادرزاده ام-همانی که از بین همه خوبان دختر لیلا را برگزیده است برای عاشقی_ وقتی خیلی بچه بود و وسیله ای گم میشد و به اطلاعش می رساندیم که مثلا قطارش نیست و گم شده است خیلی با اعتماد به نفس می گفت:- گم شده؟ پس صداش بزنید!بعد خودش شروع می کرد به صدا زدن وسیله گم شده و مثلا قطار را صدا می زد و اتفاق عجیب و جالب این بود که ناگهان قطار پیدا میشد!امروز صبح در اداره و در حال فکر کردن به پاسپورتم بودم و اینکه واقعا لازم بود تمدیدش کنم؟تا اسفند ماه معتبر بود و میشد با آن استانبول را رفت و برگشت.به هر حال پاسپورتم فعلا توی هوا بود و یهو به سرم زد صدایش بزنم:- پاسپورت!پاسپورت!صدایش زدم و بعد اول شک کردم که عقلم را از دست داده ام.اما،یادم آمد واقعا مگر معلوم است دنیا بر چه اساسی بنا شده است و از کجا معلوم پاسپورت صدایم را نشنیده باشد؟اصلا مگر جهان کشک و پشم نیست؟عصر سارا قرار بود بیاید اینجا و دقیق وقتی که داشت ماشینش را پارک می کرد زنگ در را زدند و فهمیدم پستچی است.دم در رفتم و بدون گرفتن امضا و یا حتی پرسیدن اسم و یا مهم تر از ان بدون سلام و علیک پاسپورتم را تحویلم داد و رفت.به سارا گفتم:- دیگه من مشکلی ندارم- الان من مشکل دارم!مشکل سارا چه بود؟دوستی که ده سال است قرار است بیاید سنندج تصمیم گرفته است هفته آینده بیاید به همراه خانواده بیاید و سر صبرهم بیاید طوریکه تمام مسیر بوشهر تا سنندج را بگردند و وقتی اینجا رسیدند و سنندج را هم گشتند همراه سارا و با ماشین انها بروند هولیر.به سارا گفتم:- خوش به حالت داری میری هولیر!- خوب تو هم بیا!◇آه از این درونگرا بودن.◇ معلوم نیستند دوستان سارا کی برسند و کی بروند هولیر و کی برگردند‌.◇یک دوست دیگر سارا از اصفهان قرار است بیاید و کردستان را بگردد , ...ادامه مطلب

  • خبر مهم

  • خبر ده به درویش سلطان پرستکه سلطان ز درویش مسکین تر است سعدی◇ سلام خانم شیرین و ممنون از لطف شما.اما هر کاری کردم نتونستم ایمیل بفرستم.اگر ادرس وبلاگ یا اینستاگرام بفرستید،خیلی بهتره. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها