پرژین

متن مرتبط با «فوبیا» در سایت پرژین نوشته شده است

فوبیا

  • تا حالا چند بار شده است که یک ۲۰۶ نقره ای طوری ماشینش را پارک می کند که من نمی توانم ماشینم را داخل پارکینگ ببرم.امروز کفری شدم و ماشینم را آنقدر نزدیک ۲۰۶ پارک کردم که نتواند از پارک خارج شود مگر اینکه زنگ در را بزند و از من بخواهد ماشینم را جابجا کنم.بدین ترتیب هم راننده را شناسایی می کردم و هم دق دلی ام را سرش می ریختم و هم تنبیه می شد و دیگر حماقنتش را تکرار نمی کرد.تا هقت عصر زنگ در به صدا در نیامد و وقتی زنگ زده شد و جواب دادم صدای خانمی را شنیدم که عذرخواهی می کرد و خواهش که بروم ماشینم را جابجا کنم.رفتم و ماشین را جابجا کردم و غیر از پرسیدن اینکه چرا اینطوری پارک کرده است،حرف دیگری نزدم.البته رو هم ندادم و رفتارم خشن و عاری از هر گونه رفتار متمدنانه ای بود.فقط ماشین را جابجا کردم و صبر کردم گورش را کم کند و گم کرد.خانم که رفت.دیگر می توانستم ماشین را ببرم توی پارکینگ.وسط کوچه رفتم و دنده عقب گرفتم که روبروی پارکینگ قرار بگیرم.اما،کمی که دنده عقب گرفتم صدایی شنیدم که به من دستور می دادم بایستم.ایستادم و با تعحب دلیل آن ایست دادن را از آقای توی کوچه پرسیدم.چند تا بچه خیلی کوچک را به من نشان داد که پشت ماشین من بوده اند و نمی دانستند باید کنار بروند.هنوز قلبم به شدت تند می زند.◇ فوبیای من اینچنین اتفاقی است(زبانم لال) و به همین علت با دقت بالایی دنده عقب می گیرم.اما، این بچه ها خیلی کوچک بودند.خیلی خیلی کوچک.آنقدر که از توی آینه اصلا قابل دیدن نبودند.دو تا دختر بچه ریز و شیرین و معصوم و یک پسر بچه همان قدر ریز و شیرین و معصوم.◇ واقعا نمی دانم این بچه های خیلی کوچک توی کوچه چکار می کنند؟البته می دانم بازی می کنند.اما،نباید یک بزرگتر بالای سرشان باشد؟◇ وااااای قلبم. Adbl, ...ادامه مطلب

  • فوبیای پلوپزی

  • اتفاق خوب این چند روز یاد گرفتن روش درست کردن خورشت فسنجان بود.یعنی کافی ست من روش پخت را یاد بگیرم.آنچنان غذایی می پزم که یاددهنده خودش باورش نمی شود.اما...آخ اما، هنوز جرات پلو پختن را پیدا نکرده ام., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها