پرژین

متن مرتبط با «هاى» در سایت پرژین نوشته شده است

كلاس هاى شبانه

  • 1. مورچه استعداد يادگيرى زبان ندارد.اين فقط نظر من نيست،جواب تست هوشش هم همين را نشان مى دهد.رياضى 20 و زبان و ادبيات صفر.بعد اين بچه را در مدرسه اى اسم نوشته اند كه طفلك علاوه بر انگليسى بايد روسى و فرانسه هم ياد بگيرد.از همين رو و با توجه به عدم اس, ...ادامه مطلب

  • درهاى بسته

  • 1. خيلى خيلى كودك بودم و به يك مهمانى رفته بودم.جايى بود پر از فاميل هاى نزديك.از خاله گرفته تا زن عمو و دخترعموهاى مادرم.فضاى آنجا خيلى گرم بود و همه در حال بگو و بخند بودند و اين وسط يادشان افتاد كمى سربه سر كوچكترين بچهء جمع بگذارند.پس شروع كردند , ...ادامه مطلب

  • رنگ هاى سنگين

  • از اين خانه خسته شده ام.داخل خانه كه مى شوم رنگ كرم و نارنجى پرده واقعا چشم هايم را آزار مى دهد و دلم مى خواهد مبل هايى با رنگى سنگين تر داشته باشم.در مجموع دلم خانه اى را مى خواهد با ديزاين خانهء يك بزرگسال.رنگ هاى فعلى هم درهم برهم است و هم كمى كودكانه.فعلا فقط يك جا رفته ام براى ديدن و احتمالا خريد مبل هاى جديد كه متاسفانه هم قيمت ها خيلى بالا بود و هم كيفيت پايين و تازه رنگ مورد نظر من را نداشتند.و اينكه رنگ مورد نظر را هنوز صددرصد انتخاب نكرده ام و فقط در حد فكر؛طيف آبى و سرمه اى را در اولويت گذاشته ام و اميدوام قبل از رسيدن پاييز رنگ مورد نظرم را پيدا كنم و با خيال راحت پرده ها را عوض ك,رنگ,هاى,سنگين ...ادامه مطلب

  • كپى هاى باارزش

  • مرحوم پدربزرگم هميشه كارهاى اداريش بسيار ساده و سريع انجام مى شد و دليليش هم رشوه هايى بود كه پرداخت مى كرد.روانشاد از ايام جوانى از اين اكسير استفاده كرده بود و به عنوان مثال در آن زمان هاى دور كه سربازى به هيچ عنوان خريد و فروش نمى شده است،پدربزگ ما با استفاده از همين اكسير از سربازى معاف شده بود, ...ادامه مطلب

  • كتاب هاى جيبى

  • كتاب هاى جيبى از دستگاه نوبت دهى شماره اى گرفتم و نشستم تا شماره ام خوانده شود.شمارهء بعدى را خانمى گرفت كه مانتوى سبز كمرنگ تركيب شده با سيز تيره پوشيده بود.طرح و رنگ مانتو دقيقا آن چيزى بود كه اگر وارد فروشگاهى مى شدم و آن مانتو را مى ديدم، براى خريدنش ترديد نمى كردم.خانم كه آمد نشست، از كفشهايش , ...ادامه مطلب

  • زخم هاى زيبا

  • ديروز و دقيقا وقتى كه خودم را از لحاظ حرفه اى بودن در تكنيك بالارفتن از درخت  در حد سنجاب و روباه و گربه و دايناسور به كائنات معرفى مى كردم، يهو پايم لغزيد و سرخوردم و دست هايم سرخود و بدون گرفتن هيچ فرمانى از مغز خودشان را به لبهء ديوار گير دادند و تا مغز بيايد فرمان صادر كند، ديوار را ول كردند و , ...ادامه مطلب

  • ساندويچ هاى سرد

  • فكر كردم چه كارى ست كه صبحانه را توى خانه بخورم در حاليكه يك حياط پر از گل_ياس و  رز و محمدى بيخ گوشم است.بنايراين ساندويچ  هاى سرد آماده شده از قبل را دستم گرفتم و چند لحظه بعد غرق شده بودم در بوى خوش ياس و رز و محمدى و هواى خيلى خنك صبح  كه خوابم را از سرم پرانده بود و كم مانده  بود ساندويچ ها از, ...ادامه مطلب

  • ممنوع براى روحيه هاى حساس

  • 1. ديروز طى يك تماس تلفنى به بحران خبر داده شد يكى از فاميل هاى همسرش در بيمارستان فوت كرده است و جنازه روى زمين مانده است و همه منتظر او هستند تا برود و جنازه را ببرند و به خاك بسپارند و به همين خاطر وى  به سرعت خداحافظى كرد و رفت. امروز در جواب "پرسه خوش گذشت؟"فقط به جواب"بله خوشبختانه به موقع رسي, ...ادامه مطلب

  • درهاى ملكوت

  • بحران به هر كسى مى رسد خواهش مى كند برايش دعا كنند. دو هفته پيش بحران يك روز از من خواست براى او دعا كنم كارى كه مد نظرش است، به سرانجام برسد و من خنديدم.روز بعد خواهش كرد براى او دعا كنم كه آن كار مهم به سرانجام برسد و من دو باره خنديدم.روز بعدتر توضيح داد آن كار مهم خريد يك خانه است كه موقعيتش بس, ...ادامه مطلب

  • مشقت هاى ميزبان بودن

  • سارا اينجاست.در واقع رفته است و يك گوشه خوابيده است.يعنى به نظر مى رسد خوابيده باشد وگرنه من مى دانم چقدر به نور حساس است و الان اين خانه روشن_ روشن است.مى دانم ميزبان خوبى نيستم ولى آخر ساعت ده و نيم شب هم شد تايم براى خوابيدن؟ تازه يك ساعت قبل از ده و نيم به فكر جاى خواب و پتو و بالش بوده است و هى من را برده است و آورده است تا يك بالش نازك پيدا كرده است و يك پتوى گرم و كشمكش از همين جا  شروع شد.من رفته بودم روى يك صندلى و سعى مى كردم از توى كمد يك پتو را بياورم پايين  كه كار سختى بود.گفتم: - حالا نميشه بدون پتو بخوابى؟ - چرا نميشه! اتفاقا موكت هم خوبه واسه خواب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها