پرژین

متن مرتبط با «چاپار» در سایت پرژین نوشته شده است

چاپار

  • احتمالا من در گذشته دریاسالاری بوده ام مغضوب پادشاه که به هر چه ماموریت خونین بود فرستاده می شدم تا بلکه کلکم کنده شود.اما،هر بار صحیح و سالم برمی گشته ام دربار خدمت قطب عالم.صحیح و سالم اما پر از زخم و کبودی و شکستگی.شاید هم مربی شاهین بوده ام.از آنان مربیانی که عاشق کارشان هستند و آوازه شان دیار به دیار و سرزمین به سرزمین می رفته است.مربی شاهینی که همیشه یک شاهین روی دستش بود بدون هیچ دستکشی و این یعنی دستی پر از زخم و کبودی.ممکن است کوزه گر بوده باشم.این را بیشتر برای این می گویم که عاشق بوی سفال هستم و البته که از آتش هم کم بلا ندیده ام.همین امروز عصر آتش کبریت دستم را سوزاند.و دیروز قابلمه داغ و همین چند وقت پیش چوب رختی فلزی داغ.چاپار هم به من می خورد.بس که همیشه آرزو داشته ام یک اسب می داشتم و در دشت هایی سرسبز اسب سواری می کردم.الان بیشتر از همیشه دلم می خواهد یک اسب داشته باشم و چهار نعل بتازم به سمت شهری که دلم می خواهد آنجا باشم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها