پرژین

متن مرتبط با «صبوری کن صبوری» در سایت پرژین نوشته شده است

کنگر فروشان

  • حدود بیست سال ایوان مخوف همان بی سر پایی که هیچ کسی نمی دانست چگونه بدون داشتن هیچ لیاقتی رببس مادام العمر اداره ما شده بود،من را از هر گونه پاداش،و اضافه کاری و پول های متفرقه محروم کرده بود و حالا هم اژدها.پاداش که پبشکش،معمولا از حق خودم هم می زدند و می زنند و من چگونه این ظلم ها را تاب آورده ام.اینگونه:- ببینید من اصلا برام مهم نیست چقدر به حسابم واریز میشه.چقدرش رو می تونم خرج کنم،برام مهمه.فرض بفرمایید من ۳۰ حقوق بگیرم و ۲۰ رو بدم برای تصادف ماشین.خوب همون ۱۰ رو بگیرم که یهتره!و این را به دزدی می گفتم که ماشینش تصادف کرده بود.حالا بجای تصادف می شود خانه،بورس،طلا و دلار گذاشت!واقعا هم به آنچه می گفتم معتقد بودم وگرنه جدی می گویم بین انهمه دزد طماع و حریص که به قول پدرم در تابستان هم نمی شود ازشان یخ خرید،دق می کردم.حالا چرا این ها را نوشتم؟چون امروز در یک جلسه بودم که مدیر عامل یک پول تپل را به رییس اداره داد تا بین معاونین تقسیم کند(طبق معمول شامل من نمی شد) و ناگهان شوری بین معاونین راه افتاد که بیشتر به هر کدام از آنها بدهد.رییس هم نه گذاشت و نه برداشت،گفت:- با این حساب همه ش رو باید بدم به شما!و این شور و هیجان معاونین و آن جمله رییس من را پرت کرد به دوم دبیرستان که نمی دانم چه بحثی در کلاس ادبیات در جریان بود که سهره بچه پولدار کلاس مان به معلم ادبیات مان و در راستای تایید حرف هایش گفت:- هر چه غنی تر،محتاج تر!من این ضرب المثل را نشنیده بود و طببعی بود که نشنیده باشم.این ضرب المثل خانه هایی باید باشد که یا غنی هستند و یا غنی می شناسند.سهره هر دو ویژگی را داشت و کاملا آن را درک کرده بود.برای من اما قابل درک نبود و سالهای سال گذشت تا توانستم درک کتم واقعا ضرب المثل درس, ...ادامه مطلب

  • حرف گوش کن

  • - نیلو باور کن تا حالا سرفه های اینجوری نداشتم.هر بار که سرفه می کنم انگار سیخ داغ فرو می ره توی ریه هام!- مواظب باش خیلی خطرناکه!- کاری نمی تونم بکنم.همه ش چای ماسالا می خورم و ویتامینc و سوپ.سیب رو هم می ذارم رو بخاری.کمی که می پزه و کمپوت طور میشه،سیب رو تکه تکه می خورم.همین دیگه.- نه برو دکتر.این ویروس اگه بزنه به ریه،کشنده میشه.همین امروز یه بازیگر به همین علت از دست رفته!- نه بابا.فک نکنم این ویروس بوده باشه!- حالا تو یه دکتر برو!◇دکتر رفتم.اما،داروها را نگرفتم.نه حالش را داشنم و نه حوصله اش را. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زیاد فکر نکن

  • یک پروژه اداری مسخره را به من سپرده اند که انجام دهم و من هم که حوصله ندارم و زنگ زدم به سارا و از او خواستم بیاید اینجا و آن را برایم انجام دهد.سارا حرفی نداشت و فقط خواست سرفصل های پژوهش را برایش بفرستم.گفتم:- سرفصل ها رو می خوای چکار؟- خوب می خوام کمی در موردشون فکر کنم.- فکر کردن می خواد چکار؟- چطور نمی خواد؟.باید فکر کنم ببینم‌چطور شروع کنم چطور تموم کنم!- حالا اینقدر هم جدی نیست.بیا اینجا با هم یه چیزی می نویسم.خودم هم کمک می کنم.سارا کمی عصبانی شد و گفت:- باشه.ولی حالا چی میشه اگر این سرفصل ها رو بفرستی تا من کمی روشون فکر کنم؟- گفتم که فکر کردن نمی خواد!ایتجای مکالمه سارا آه عمیقی کشید و گفت:- خوش به حالت!- چرا؟- از بس فکر نکردی،اصلا نمی دونی بعضی کارها فکر کردن می خواد!◇ من بارها اعتراف کرده ام که آدم فکوری نیستم و خیلی دقیق و ریز و با جزئیات در مورد مسائل فکر نمی کنم.اما،این به این معنی نیست که اصلا فکر نمی کنم.فکر می کنم.زیاد فکر نمی کنم.باکلاسش این می شود که overthinkingنیستم.همین!◇ تیتر این پست،شعار من است در زندگی. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گریه نکن

  • به سارا زنگ زدم تا حالش را بپرسم.با حالی بسیار بد گفت: - فقط می خوام برگردم. - باشه حالا گریه نکن!, ...ادامه مطلب

  • هیولا را هول کنیم

  • بشر برای نخستین بار مدار حرکتی یک جرم آسمانی را تغییر داد تا زمین را از تهدید اجرامی که ممکن است در آینده به آن برخورد کند،مصون بدارد.یک راه دیگر محافظت از زمین در برابر این اجرام خطرناک آسمانی منفجر کردن آنها بود.اما،تغییر مسیر آنها راه حل هوشمندانه تری است.زیرا در صورت منفجر کردن آنها ممکن است تکه های متلاشی شده به زمین برخورد کند.◇فکر می کنم- حداقل برای خودم- آن احساس شگفتی و شکوه و عظمتی که هنگام نگاه کردن به آسمان به من دست می داد،تا حدی تعدیل شده است.هیچ راز و رمزی در کار نیست.فقط قوانینی هست که ما نمی دانیم.قوانینی که در صورت داشتن علم و آگاهی به راحتی می توان آن را شکست.یک بار یک مستند می دیدم در مورد زندکی تمساح ها.پژوهشگران اطلاعاتی به دست آورده بودند و برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر لازم بود که وارد محوطه زندگی تمساح ها شوند که کاری بود بسیار خطرناک و هیچ راه حلی به ذهن گروه نمی رسید.تا اینکه مشکل را با بچه های یک کلاس پیش دبستان در میان گذاشتند و فسقلی ها مشکل را حل کردند: "مثل تمساح ها لباس بپوشید".◇فکر می کنم برای حل مشکلات از تکرار راه های هزار بار رفته باید دست بکشیم و با این ذهنیت که حتما هر مشکلی راه حلی دارد،به نوعی دیگر فکر کنیم.هم مشکل را متفاوت نگاه کنیم و هم به راه حل های متفاوت فکر کنیم و هم از مغزهای دیگری کمک بگیرم.البته اول باید بپذیریم دیگر کاری از مغزهای ما برنمی آید.چند روز پیش در مورد مار پیتون مقاله ای خواندم.در مقاله شرح داده بود که به علت ساختار کشسانی فک پایینی مار پیتون،این هیولا قادر به بلعیدن تقریبا هر چیزی است و تنها دشمنش کروکدیول است که می تواند آن را هم ببلعد.البته کرکودیل هم حریف مار پیتون می شود و در نبردشان برای پیروزی فقط می ماند, ...ادامه مطلب

  • پیشی پیدا کن

  • بدون هیچ چانه زنی و جنگ و جدالی،پیشنهاد باریک برای رفتن به کوچه و پیدا کردن پیشی ها جهت بازی و سرگرمی را پذیرفتم.مخصوصا که برای اولین بار در بازی های من و باریک، نقش و و وظیفه ام روشن و شفاف  تعریف و , ...ادامه مطلب

  • صبور

  • 1. درستش اين بود كه همان ديروز و دقيقا بعد از بيرون آمدن از اداره  يك راست مى رفتم دكتر.اما، يك راست برگشتم خانه و تا همين چند ساعت پيش فقط سقف را نگاه مى كردم و گاهى با چشم هاى بسته و گاهى با چشم هاى باز، به ذكرهاى" من كى ميميرم؟" و "من چرا نمى ميرم؟"مشغول بودم.الان بهترم و از وقتى كه حالم كمى بهتر شده است محتواى ذكرها عوض شده است و به "من چرا دكتر نمى روم؟" و " چرا درد را تحمل مى كنم ؟" تغيير كرده است.الان هم اين سوال براى خودم مطرح شده است كه آيا من با درد لج مى كنم؟و مثلا انتظار دارم خودش با زبان خوش برگردد همان جايى كه آمده است؟بله.درست است.من هميشه با درد لج ,صبور,صبور بالانجليزي,صبوری,صبورم که باشم,صبورة,صبورة بالانجليزي,صبور به انگلیسی,صبوری کن صبوری,صبور باش,صبور بودن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها