پیشی پیدا کن

ساخت وبلاگ

بدون هیچ چانه زنی و جنگ و جدالی،پیشنهاد باریک برای رفتن به کوچه و پیدا کردن پیشی ها جهت بازی و سرگرمی را پذیرفتم.مخصوصا که برای اولین بار در بازی های من و باریک، نقش و و وظیفه ام روشن و شفاف  تعریف و تفهیم شده بود.باریک رسما من را به سمت"پیشی پیدا کن" مفتخر کرد وخودش هم که مطابق معمول رهبر لشکر بود.

راستی پیشی ها کجا رفته اند؟یعنی ممکن است خطر کرونا را درک کرده باشند؟یعنی ممکن است آنها این خطر را جدی تر از من در نظر گرفته باشند؟آیا اشتباه کردم  که با باریک به کوچه آمدیم؟یعنی این کوچه بسیارخلوت هم خطر دارد؟آه چرا وظیفه ام را فراموش کرده ام و دنبال پیشی ها نمی گردم؟پیشی ها کجا هستند پس؟

عرض شود که فقط یک عدد پیشی در محله تردد داشت که آن هم زیر یک ماشین پراید کمین گرفته بود و با هیچ آیه و قسم و ادا و اطواری حاضر بر ترک کمینگاهش نمی شد و در نهایت از یک لحظه غفلت ما استفاده کرد و چنان جهید که انگار باد است که پا درآورده است.من مات و مبهوت رفتن پیشی را نگاه می کردم و باریک من را نگاه می کرد.

به خانه که برگشتیم باریک من را اینطور توصیف کرد:

- وظیفه ت پیشی پیدا کردن بود.اما،یه پیشی هم نتونستی پیدا کنی.

یک"مسئول بی کفایت"خاصی در صدایش بود.

◇قبلناا که با باریک بازی می کردم و بعد از چند ساعت که له و لورده بودم،ناگهان از بازی بیرون می رفتم و میگفتم:

- باریک جان دیگه نمی تونم ادامه بدم.

نتیجه این حرفم گریه و زاری و ترک کردن با عصبانیت باریک از بازی بود.اما،امشب استراتژی را عوض کردم و گفتم:

- باریک جان دیگه من دیگه نمی تونم.خودت به تنهایی باید مبارزه کنی!

نتیجه این حرف اولا ایحاد حس غرور در باریک بود و بعد هم تمام شدن صلح آمیز بازی در مدت کوتاهی بعد از استعفای من و مهم تر از همه اعتراف باریک بود که بازی را با وجود کوتاه بودن زمان بازی،(حدود یک ساعت) بسیار خوش توصیف کرد 

◇به قول میشل اوباما،یک چیز را در زندگی درک کرده باشم،آن تاثیر کلام است.

 

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 222 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 20:38