ولنتاین گردی

ساخت وبلاگ

خیلی بی ربط دلم می خواهد یک درود بلند به روح پاک باریک تقدیم کنم که امروز بعد از نهار من را صدا زد و پرسید؛آیا امروز عصر قرار است با سارا ( یه خاله نچسبوند به اسم سارا حتی)بیرون بروم؟ قرار نبود بیرون برویم و جوابم به باریک برخلاف انتظارش بود.اما،خیلی جنتلمن طور یک خداحافظ گفت و رفت.

ساعت چهار و ربع بود که سارا زنگ زد و آنقدر از صدای خواب آلود من تعجب کرد که انگار ساعت هشت شب است.البته من هم آنقدر از مرگ بر ولنتاین گفتن سارا تعجب کردم که انگار چهارشنبه سوری است.البته که ولنتاین بود.اما،چرا مرگ بر ولنتانین؟زیرا سارا غیر از من کسی را برای برگزاری این جشن نداشت.

هنوز خواب آلود بودم و فحش های ناجوری را زیر لب زمزمه می کردم و حساب کار خیلی دستم نیامده بود.بنابراین با دیدن وانتی که پرتقال خونی  می فروخت از سارا خواستم بایستد تا دو کیلو پرتقال بخرم و در جواب سارا که می خواهی چکار؟جواب دادم؛ یک گوشه و می نشینم و پرتقال ها را می خوریم.

سارا کفری شد و با این بهانه  که توی ماشین چاقو ندارد.فکر من را از پرتقال ها پاک پرت کرد و خود من را جلوی یک کافه خوشگل پیاده کرد .فضای داخل کافه کمی تاریک با تزیینات زیبای گل قرمز و بادباک و خرس بود و آدم های داخل کافه هم از خود کافه زیباتر و جذاب تر بودند‌همگی عاشق و خوشحال.

سارا مرگ بر ولنتاین گویان برای خودش چیز کیک شکلاتی با هات چاکلت سفارس داد و برای من کیک شکلاتی با هات چاکلت.انصافا خوشمزه بودند و موزیک خوبی هم پخش می شد و آدمهایی با حال خوب دور و برمان بودند.آنقدر که وقتی سارا خواست بلند شویم و میز را خالی کنیم.من مخالفت کردم.فک کن!

❤ امیدوارم سال آینده روز عشق رو با احمد جشن بگیریم

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 237 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 6:38