رومیزی

ساخت وبلاگ

برای سمینار دیروز سه تا آدم مهم که یکی از آنها خانم بود از تهران آمده بودند و امروز برگشتند.اما،قبل از اینکه برگردند آمدند و به ما سر زدند.گویا آن خانم همکار خواسته بود خانم ها همکاری که ما باشیم را ببیند.سلام و احوالپرسی کردیم و کمی گپ دوستانه زدیم و همین.می خواستند بروند که یادشان افتاد وقت نمار است و باید نماز بخوانند.خانم رفت وضو گرفت و برگشت توی اتاق ما تا یک برگ کاغذ باطله از من بگیرد که کفش هایش را رویش بگذارد.مشکلی نبود.من کلی کاغذ باطله داشتم و یکی از آنها را تقدیم خانم کردم.خانم کاغذ را باز کرد و شگفت زده گفت:

- ای وای این که عکس امامه!

حالا چرا آنطوری شد را نمی دانم.عواقبش هم چه جوری بشود را هم نمی دانم.اما،لحن خانم واقعا بامزه بود و آقایان هم که یکی از آنها واقعا کله گنده بود،سکوت اختیار فرمودند.اما،رییس بعد از رفتنشان قشنگ فرستاده شدن خودش پای چوبه دار، توسط من و  به علت رفتار و سکنات من را برای خودش پیش بینی کرد.(واسه خانم روی یک میز جانماز پهن کردند.فک کن فقط)

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 219 تاريخ : پنجشنبه 9 اسفند 1397 ساعت: 14:15