سوگلی سارا

ساخت وبلاگ
1.

ده سال پیش که مانتو لی اصلا و ابدا مد نبود،سارا یک مانتوی لی داشت که رس مانتوی بدبخت را کشیده بود از بس پوشیده بود و هر بار در برابر اعتراض دوستان که دیگر بیش از حد این مانتو را پوشیده ای یک جواب می داد.یک بار خنک بودن مانتو،بار دیگر سبک بودن آن و گاهی هم خوش دوخت بودنش را بهانه می کرد و همچنان همان مانتو را می پوشید.یادم نیست که کی بالاخره از آن دل کند و چه بر سر مانتوی محبوبش آمد.اما،با مد شدن دوباره مانتوی لی،به شوخی به سارا گفتم که مانتو لی دوباره مد شده است و او می تواند مانتوی لی سوگلی اش را بپوشد.در کمال تعجب سارا آن سوهان روح را یادش نبود و من مجبور شدم توضیح بدهم همانی که سبک بود.اما،یادش نیامد.اصرار کردم همانی که خنک بود.خیر یادش نیامد.سارااا همانی که خوش دوخت بود.آه که چه دنیایی است این دنیا.سارا باز هم یادش نیامد.اما،باید یادش می آوردم.سارااااا همونی که رسش رو کشیدی!خدا را هزار مرتبه شکر یادش آمد.اما،تا ده دقیقه بعدش اشک از چشمانش جاری بود از شدت خنده البته.

2.

مورچه عین خودم به تست های روانشناسی علاقه مند است و من را مجبور می کند از اینترنت سوالات مخصوص کودکان را سرچ کنم و از او بپرسم.دیشب پنجاه سوال بامزه برای پرسیدن از کودک پیدا کردم و شروع کردم به پرسیدن:

1.چه فصلی رو دوس داری؟ و چرا؟زمستون.چون هم تولدمه و هم برف داره.

2.اگه الان یک نقاشی بکشی چی می کشی؟یک چمن و یک درخت و خودم که دارم یک گل رو به دوستم می دم.

3.فک کن یه خونه داری.اون خونه چه شکلیه؟سه طبقه و خیلی بزرگ که استخر داره و فقط خودم توش زندگی می کنم.

4.دوست داری چه کاره بشی؟پزشک و خواننده

جواب سوال سه شوکه ام کرد.خوب است که رویای بزرگی دارد.اما،چرا تنها آخه مورچه؟

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 218 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:38