شیلا

ساخت وبلاگ

همه چیز با خرید آن کیف سی دی شروع شد که امروز برایم آوردند.هفته پیش من در اداره یک خانه تکانی اساسی اداری انجام دادم و تمام وسایلی که زیادی بود را انداختم دور و این وسط مقادیر زیادی سی دی و دی وی دی کشف کردم و از مسئول خدمات خواستم برایم کیف سی دی بخرند.خریدند و کیف ها آنقدر شیک و جادار بودند که برای خودم هم سفارش دادم و  امروز برایم آورند و همین امروز تا رسیدم خانه تمام سی دی و دی وی دی های بیست سال گذشته را دم دست آوردم و شستم و خشک کردم و شمردم.نود تا بودند و کیف سی دی من هشتاد تا جا داشت.فکر کردم یکی دیگر هم باید بخرم و مشغول چیدن سی دی ها در کیف شدم.اما، یهو نوادگان خودشان را مهمان من کردند و با دیدن آن سی دی و دی وی دی ها آنقدر تعجب کردند که خودم را هم به شک انداختند که دارم احمقانه ترین کار دنیا را انجام می دهم و بجای اینکه آن سی دی های عتیقه را بندارم دور،برایشان کیف خریده ام و دارم مرتب شان می کنم.اما،چون بزدگتری گفته اند و کوچکتری،کوچکترین اعتنایی به تعجب بچه ها نکردم و خوش خوشان یک دی وی دی مربوط به سال 87را گذاشتم توی دی وی دی پلیر تا ببینم چی هست اصلا.دی وی دی پلیر چند تا سکته زد.اما،عاقبت دی وی دی لود شد و بانو شیلا با یک تی شرت و شلوار کوتاه مشکی و موهای طلایی پریشان توی صفحه ظاهر شد و خواند"چرا با این دل من سر یاری نداری"من خوشم آمد و دلم خواست آن آهنگ را کامل گوش بدهم.کارها را ول کردم و روی مبل لم دادم و خیره شدم به صفحه تلویزیون.نگو نوادگان هم خیره شده اند به صورت من و پچ پچ کنان به هم می گویند:

- رقصه؟داره رقص نشون می ده؟این رقصه!

بزرگترینشان هم که متولد 85 است رنگ به رنگ شده بود و از اینکه من خیلی ریلکس داشتم رقص و آواز می دیدم و می شنیدم،تعجب می کرد انگار.اما،من از تعجب آنها واقعا تعجب کردم و پرسیدم:

- چیه خوب؟بله دارم رقص می بینم.اشکالی داره؟

نگفتند که اشکالی دارد.اما،گفتند آن را دوست ندارند و تا بیست می شمارند و در این فاصله من وقت دارم دی وی را منهدم کنم کلا و یا...پرسیدم:

- و یا؟

جواب دادند:

- هیچی.ما اینجا نمی مونیم.

عرض شود من پنج سالم بود و یک بار زن داییم نمی دانم سر جه موضوعی و چرا من را که خانه شان بودم،به سمت در خروجی روانه کرد.آن ماجرا هنوز یادم است و هنوز که هنوز است زن داییم را اژدها می بینم.روی این اصل و خاطره،کوتاه آمدم و قبل از اینکه شمارشان به بیست برسد با حیای خودم دی وی دی عتیقه ام را با دی وی دی پاندای کونگ فو کار عوض کردم.اما فسقلی ها احساسی به من دادند که از اینکه رقص و آواز دیده ام،خجالت کشیدم.واقعا که.‌‌‌..

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 215 تاريخ : شنبه 4 آبان 1398 ساعت: 11:48