سلام خاله سارا

ساخت وبلاگ

با هزار ترفند و‌کلک و‌سیاست بازی، سارا، طوری که  یک بازدید یهویی از کلاس مرینت به حساب بیاید، رفته بود بازدید کلاسشان......

بعد این مورچه تا سارا را دیده بود،‌گل از گلش شکفته بود و گفته بود:

- سلام خاله سارا

و بدین ترتیب تمام نقشه های ما لو رفته بود و معلمش فهمیده بود این بازدید نه تنها یهویی نبوده است بلکه کاملا حساب شده بوده است و الان به وضوح با مورچه چپ افتاده است.

 

توی تاکسی من بودم و دو خانم دیگر.یکی از خانم های یک بچه حدود یک ساله را بغل گرفته بود و بچه یک ده هزار تومانی را آنچنان در دست گرفته بود که انگار اسکناس و دستش یک ترکیب واحد هستند.دو خانم هر کاری کردند،بچه دل از آن کاغذ سبز رنگ نمی کند و خانمی که بچه بغلش نبود، نگران بود که آن اسکناس درشت از دست بچه بیفتد و هر چه خانم بچه بغل سعی کرد  خانم بی بچه بغل را متقاعد کند که بچه به عمه آش می رود و عین عمه آش چنگ روی هر چیزی بیندازد، ول کن آن چیز نمی شود،خانم توی کتش نمی رفت و هی نگران ده هزار تومانی بود.دست آخر هم با اجرای یک تکنیک بسیار ساده روانشناسی بچه را راضی کرد بی گریه و زاری پول را به او بدهد.چه تکنیکی؟جابجایی.یک هزار تومانی به بچه داد ‌و به راحتی ده هزار تومانی را گرفت ‌گذاشت توی کیفش! تازه سر بچه منت هم گذاشت که هزار. تومانی خوشگل تره!

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 225 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 16:53