پیکان خوش رفتار

ساخت وبلاگ

ماشینی که سوارش شده بودم،پیکان بود.پیرمردی هم که ماسک زده بود، همکار راننده پیکان ما بود.خودش با حسرت برای راننده پیکان ما تعریف کرد که او هم هفده سال راننده پیکان بوده است و هفده سال بدون داشتن گواهینامه یک پیکان مدل 51 را رانده است و در تمام طول آن هفده سال با دیدن هر ماشین پلیسی قلبش به تپش افتاده است.البته از ماشین های 110کمتر می ترسیده است.اما،به هر حال دوست نداشته است ماشین پلیس ببیند از ترس اینکه به او گیر بدهند و جالب اینکه در تمام آن هفده سال فقط یک بار به او گیر داده بودند و پیکانش را چند روز مصادره کرده بودند.آن هم پیکانی که آنقدر رفتارش خوب بود که در طی پنچ سال حتی یک بار هم توی جاده نمانده بود و البته که او هم آنقدر با ظرافت فرمانش را می چرخانده است که لاستیک هایش هیچ ساییدگی پیدا نمی کرد.تازه این تمام حسن های آن پیکان نازنین نبود.اولین بار که کارت سوخت صادر شد،او هنگام ثبت نام بجای 78نوشته بود87.در نتیجه کارت سوخت وانت بار برایش صادر شده بود.برای پیگیری به اداره پست رفته بود و سه بار کارمند مربوطه را صدا زده بود و چون آن کارمند جوابش را نداده بود،یک ارباب رجوع جوابش را می دهد و در مورد مشکلش می پرسد و راهنماییش می کند که باید خیلی هم از این اتفاق خوشحال باشد و او هم خوشحال برمی گردد و تمام بنزبن ماه را می سوزند و بلافاصله 400لیتر دیگر برای شارژ می شود!

من از این داستان آموختم که:

1.عشق می تواند یک پیکان باشد.

2.یک نفر هم بخواهد درست زندگی کند،بقیه نمی گذارند.

3. 400 لیتر بنزین،در گروه آرزوهای دست نیافتنی رده بندی می شود.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 199 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:30