از اون چیزا

ساخت وبلاگ

خواهرم داشت موهای مرینت را می بافت که شروع کرد به پچ پچ با مادرم و دو تایی زووم کردند روی موهای مورچه و اتفاقا یکی از موهایش را که روی شانه اش افتاده بود،برداشتند و مادرم برد جلوی نور گرفت و با عینک دقیق نگاهش کرد و سری به تاسف تکان داد و گفت:

- خودشه!

خواهرم گفت:

- نه اشتباه می کنی.شوره ست!

داشتند از این حرفها می زدند و باریک هم آن سر سالن سرگرم بازی بود و کسی باور نمی کرد حواسش به پلیس بازی مادربزرگ و خاله هایش باشد.اما ،با یک سوال همه را شگفت زده کرد:

- تو موهای آجی چیه؟

کسی جواب نداد.بنابراین خودش جواب خودش را داد:

- آها!از اون چیزاست.

ناگهان چند صدا توی خانه پیچید:

- نه از اون چیزا نیست.شوره ست.

- پیاز موهاست!

- هیچی نیست باریک جان.ما اشتباه کردیم.

البته که باریک_ عزیز من توجهی به آنچه گفته می شد،نداشت.اما،چون مساله حیثیتی است،مادرم نگران است مبادا بچه این موضوع را جایی لو دهد.

◇خوشبختانه آن چیزی که توی موهای مرینت بود،از آن چیزها نبود.

◇مورچه می گوید تمام چهل نفر همکلاسی اش،اسمشان را به مرینت تغییر داده اند و این تعثیر(تاثیر)دیدن کارتون دختر کفشدوزکی است.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 21:21