گلهای سینی واقعا چشمم را گرفت.یک لیوان بزرگ بنفش پر از گلهای بنفش در زمینه سفید سینی،به نظرم بسیار زیبا آمد.از خانم فروشنده قیمت سینی را پرسیدم.جواب داد:
- چهل و هشت تومن.با تخفیف میشه سی و هشت.
کمی دیگر سینی را نگاه کردم و یاد سینی های سبز رنگ و کرم رنگ و نارنجی و فیروزه ای و نقره ای ام افتادم و با دلی کاملا ناراضی سینی را گذاشتم سرجایش و رفتم تا خریدهای دیگرم را حساب کنم.خانم فروشنده ضمن حساب کردن وسایل من به خانم دیگری که آنجا نشسته بود،گفت:
- من این صحنه رو قبلا خواب دیده بودم.بهش میگن رویای صادقانه!
آن یکی خانم پرسید:
- کدوم صحنه؟
- همین صحنه که این خانم اومد تو مغازه و رفت سراغ اون سینی و نگاش کرد و دلش خواست.اما،نخرید!
پرژین...
برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 216