یا روباه یا رودار

ساخت وبلاگ

بدبختی آقای وراج فقط وراج بودنش نیست.دروغگو هم هست به سلامتی.امروز صحیح و سالم برگشت سرکار و ضمن داستان سرایی در مورد سقوط ساختگی و الکی چند روز پیشش، کلی دکتر معتمد را نفرین کرد که استعلاجی اش را تایید نکرده است و مجبور شده است برگردد اداره.و اما،خلاصه موضوعاتی که امروز در موردش حرف زد و روح و روان من را آسیاب کرد:

1. پسرش موهای جلوی سرش را طوری بلند کرده است که هر سه روز باید برود آرایشگاه و به آن فرم بدهد.اما،ایشان در نقش پدر مقتدر پولی به پسر نداده است هیچ،بچگی های خودش را توی سرش کوبیده است که سراسر کودکی کچل بوده است و حتی شانه بر سر نمی کشیده است!

2. به دخترش اولتیماتیوم داده است که از بین سه گزینه کار،درس و ازدواج یکی را انتخاب کند و دختر گزبنه ازدواج را به علت شکست های پیاپی دوستانش در امر مقدس ازدواج کلا رد کرده است و به پدر قول داده است سال آینده در دانشگاه دولتی قبول شود وگرنه می رود سر کار.

3.دیروز دوستش به او زنگ زده است و او را به باغ دعوت کرده است و ایشان با انهمه درد و فقط چون از خانه بیزار است رفته است پیش دوستش تا درد دل های دوستش را گوش دهد.اما، درد دل دوستش در مورد خواستگار دخترش بوده است که 20 درصد  خوب است و 80 درصد به دردنمی خورد و با این وجود می خواهد با ازدواجشان موافقت کند.

4.معاون اداره که آنهمه خوب خودش را می نمایاند،ور واقع رشوه می خورد مثل باقلوا و یک بار چند نفر او را از خانه بیرون کشیده و کتک زدند.و بازرس هم برای روسا گوشت،عسل و گردو می برد و اگر زندگی را بخواهد خلاصه کند می شود دو کلمه: روباه یا رودار.یعنی آدم یا باید روباه باشد و سهم بقیه را بدهد و یا رودار باشد و سهم بقیه را بخورد.

5.دیشب خواهر زاده خانمش زنگ زده است و گفته است دارد می آید به خانه انها و اینها هم رویشان نشده است که بگویند نیا! بعد آن خواهرزاده خانم‌ آمده است و در مورد سفرش به وان حرف زده است که خیلی جای خوبی است و بهتر است آدم برود و اگر رفت از این ور سه باکس سیگار کنت ببرد آن ور زیرا هر باکس صد هزار تومان سود می کند!!!

این پنج مورد محور اصلی گفت گوهای امروز بود و برای هر کدام اگر بیست دقیقه در نظر بگیربم‌می شود یک ساعت و نیم تقریبا و واقعا مخ من حق دارد الان هم همچنان درد کند.تازه این پنج مورد محورهای اصلی بودند و فرعی ها را ننوشته ام.اما،با همه اینها نگاهش به زندگی همان تقسیم بندی آدم ها به روباه و رودار به نظرم جالب بود.

◇ واقعا نمی توانم این شرایط را تحمل کنم.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1400 ساعت: 9:47