افکار درهم و برهم

ساخت وبلاگ

غرق در افکار درهم برهم،داشتم رانندگی می کردم.ناگهان یک موتوری پیچید جلوی پایم.تمام تلاشم را کردم که ترمز بگیرم.اما،ترمز کامل نگرفت و ماشین خورو به موتور و دو سرنشینش.یکی از سرنشینان جوان موتور قبل از سقوط موتور،اول پرید روی صندلی موتور و بعد هم روی جدول فرود آمد.سرنشین بعدی اما،با موتور خورد زمین.البته که به سرعت بلند شد و تا توانست فحش داد.اما،فحش چیزی نبود در مقایسه با اتفاقی که ممکن بود پیش بیاید.اتفاق به خیر گذشته بود.اما،تا دو ساعت بعد پاهایم بهانه برای لرزیدن پیدا کرده بود و چشم هایم برای گریه کردن.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 125 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 10:03