دل دل

ساخت وبلاگ

می دانم کمی کودکانه است.اما،من همچنان از جمله گاهی ساده و گاهی سهمگین"دلم خواست" زیاد استفاده می کنم.برای " باز شدن دلم" هم هر کاری لازم باشد انجام می دهم و هنوز زندگی آنقدر دست و دلباز مانده است که گاهی کاری کند که "قند توی دلم آب شود".

نشمرده ام.اما،حدس می زنم کلمه "دل" یکی از پرکاربردتربن کلماتی است که در مکالمات روزانه ام از آن استفاده می کنم.دلش نازک است.سنگدل است.دلش دریاست.دلم خواست.مهم دل است.دل خوش باشد.به سلامتی و دلخوشی.ببین چقدر دل دل می کنم من!

وقتی از دل حرف می زنم.واقعا منظورم دل است و مثلا وقتی می گویم دلش دریاست،دل طرف به اندازه دریا گسترده می شود در ذهنم.و یا کلمه سنگدل یک دل سنگی را به یادم می آورد و دل نازک یک قلب شیشه ای شیری رنگ است با رگه های سفید یخچالی.

دل خودم هم معمولا شیشه ای و نازک و سفید و است و گاهی  دریا و وسیع و آبی.معمولا با ریتمی یکنواخت می تپد.اما،شده است که مثل صدای آرد کردن گندم در آسیاب های سنتی گیج کننده و مبهم بکوبد.البته چند باری هم پیش آمده است که بخواهد بایستد.

دارم از دل حرف می زنم و دلیلش این است که این روزها دلم شبیه پرنده ای شده است که هی بالا و پایین می پرد.دل من تا حالا هیچوقت پرنده نشده بود و احساس حضور یک گنجشک در جایی که باید دل باشد،برایم هم جدید است و دوست داشتنی و هم ناشناخته و اضطراب آور.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 167 تاريخ : شنبه 7 خرداد 1401 ساعت: 19:40