تجدید نظر تلخ

ساخت وبلاگ

بدترین زمان برای سوختن اتو تابستان است.یعنی همین زمانی که اتوی من سوخته است.در واقع چند روز پیش سوخت و همان چند روز پیش اتو به دست به یک مغازه الکتریکی رفتم و اتو را گذاشتم و دو روز بعد اتویی که تعمیر شده بود را برگرداندم خانه و الان اتویی دارم که روشن می شود.اما،اتو نمی کند.گویا برق دیگر یارای داغ کردن بدنه این  اتوی ماقبل تاریخ را ندارد و انرژی هسته ای لازم دارد.

همگان اطلاع داریم همه چیز و از جمله اتو خیلی گران شده است و قشر متوسط ایران دیگر نمی تواند به خرید وسایل نو امیدوار باشد و اگر وسیله ای از کار افتاد،تنها راه باقیمانده برای ما یادگیری انجام آن کار قبل از کشف وسیله ای است که از دست مان رفته است.من رفتم و سرچ کردم که مردمان باستان چگونه لباس هایشان را اتو می کردند و پاسخ ناامیدم کرد؛آن عزیزان لباس هایشان را اتو نمی کرده اند.

راه بعدی،قرض گرفتن اتوی خواهرم بود که با گشاده دستی برایم آورد.اما،هیچ توضیحی در مورد بخار کردن بیش از اندازه اتوی پیشکشی اش نداد و من هم به هوای اینکه اتو سالم است شروع کردم به استفاده از آن.اتوی خوبی بود و در مقایسه با اتوی خودم حتی قبل از سوختن تقریبا شاهکار بود.به سرعت مانتویم را اتو می کرد و‌من‌ اصلا حواسم به بخارهایی که از اتو به پوستم می خورد نبود. 

تا اینکه چند روز بعد یک تاول روی ساق پایم توجه ام را جلب کرد.االبته اول یک لکه قرمز بود و به نیش حشرات ربطش داده بودم تا اینکه کم کم تاول شد و باعث نگرانی.آنقدر نگران شده بودم که یک روز که سارا قرار بود اینجا بیاید پیام دادم نیاید زیرا من ابله میمونی گرفته ام.سارا مسخره بازی دراورد که کرونا را که کل جهان گرفتند تو نگرفتی بعد الان آبله ای گرفته ای که هیچ کسی در کشور نگرفته است؟

سارا آمد و با دیدن تاول خودش را در مخمصه ای دید که نه راه پس داشت و نه پیش.برای اینکه خودش را دلداری بدهد.گفت:

- ولی از راه تنفس منتقل نمیشه!

- چرا ممکنه بشه!

- چه اسم بدی هم داره!

- اره!

- پس الان دوتامون مشکوک هستیم؟

- فک کنم بله!

- وایسا یه سرچی بکنم.

سرچ کرد و پرسید:

- تب و سرگیجه و بدن درد داری؟

- نه!

- ضعف و کمردرد چی؟

- نه!

- ببین خوب فک کن ببین آب داغی چیزی نریخته رو پات؟

- نه.فقط اون شب بخار اتو به پوستم خورد ولی در حدی نبود که همچین تاولی رو به وجود بیاره!

با کمی ترس از سارا بخاطر استرسی که به قلبش وارد کرده بودم، ادامه دادم:

- ولی فک کنم دلیلش همون بخار آب باید باشه.

سارا یک نفس راحت کشید و البته خیال خودم هم راحت شد.در آخر هم که فحش و فضیحت هایش تمام شد گفت:

- بین یه جایی رو می شناسم که اجناس خارجی دست دوم با قیمت ارزون می فروشه.فردا بیا بریم یه اتو بخر!

البته که من موافقت نکردم.چون هیچوقت هیچ علاقه ای به خرید اجناس دست دوم نداشته و ندارم.اما،با این روند افزایشی تاول ها روی دست و پایم احتمالا باید روی  این علاقه ام تجدید نظر بفرمایم.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 136 تاريخ : جمعه 10 تير 1401 ساعت: 15:46