در مقابل اخم و غرغرهای مورچه کوتاه آمدم و گفتم:
- باشه.امروز درس نمی خونیم.چون من به درس خوندن زوری اعتقادی ندارم.الان برو و هر وقت دلت خواست درس بخونی بیا پیش من.
- ولی آخه من هیچوقت دلم نمی خواند درس بخونم!
البته که جوابش ناامیده کننده و در ذوق زننده و به چالش کشاننده مفهوم اختیار بود.اما،خوب صادقانه هم بود و مهم این است که بچه اولا احساس خودش را بشناسد و بعد هم بتواند آن احساس را صادقانه بیان کند که خوشبختانه مورچه در هر دو زمینه آنقدر موفق عمل فرمود که می توانم بگویم باعث سرافرازی ماست.(خود دلداری خاله ای)
پرژین...برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 110