صداقت یک دروغگو

ساخت وبلاگ

سه ماه پیش یک روز کسی زنگ در خانه را زد و بعد از جواب دادن من خواهش کردم بروم دم در.رفتم و فهمیدم که این آقا ربطی به زمین کناری دارد که تازه می خواهند در آن ساخت و ساز را شروع کنند و حالا برق ندارند و از من برق می خواهند.پرسیدم:

- برای چند روز؟

- سه روز

- باشه.

یک دو شاخه آوردند و از برق اینجا استفاده کردند تا امروز.بعد امروز یک شماره ناشناس به من زنگ زد و خواهش کرد فیوز برق را وصل کنم چون پریده است.من گفتم:

- شما؟

- از طرف ساختمون کناری زنگ می زنم.

- آها! شما همونی هستید که به من گفتید واسه سه روز برق می خواید؟

- بله.خودم هستم.

اینجای قصه سارا پرسید:

- و دوباره اجازه دادی از برق استفاده کنن؟

- آره!

- چرا؟

- از صداقتش خوشم اومد!

من یک خاله دارم که همیشه می گفت ابوالفضل پورعرب همسایه آنها بوده است و خوب ما که باور نمی کردیم.تا این که چند شب پیش جناب پورعرب کوردی حرف زد و گفت در سنندج زندگی کرده است.حالا این هیچی.همین خاله همان سالها می گفت داریوش اقبالی هم همسایه آنها بوده است.باوررکنیم؟

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 5 دی 1401 ساعت: 5:15