کلاغ داغدار

ساخت وبلاگ

1.

علت سر و صدای کلاغ را کشف کردم.مخاطب آنهمه قارقار و داد و بیداد من نبودم.یک گربه سیاه بدترکیب و زشت بود که احتمالا جوجه کلاغ را یک لقمه چرب کرده بود پفیوز.

گربه بیشتر از من از قارقارهای کلاغ مادر به تنگ آمده بود و از خدایش بود که من کلاغ را از حیاط دور کنم.اما،کلاغ دست بردار نبود و دور و بر گربه به قارقار ادامه می داد.

گربه خبیث حتی از حیاط ما به حیاط خانه روبه رویی فرار کرداما،کلاغ داغدار بلافاصله به آنجا رفت و چشم در چشم گربه شروع کرد به قار قار و دادخواهی.

2.

در آرامترین حالت ممکن روی مبل نشسته بودم و در اینستاگرام می چرخیدم.بدون هیچ دلیل خاصی دستم را توی موهایم بردم و در جایی بالاتر از گوش نگه داشتم و ناگهان چنان دردی در همان قسمت که دستم روی سرم بود،پیچید که فقط توانستم لبخند بزنم و بگویم:

- شوخیه دیگه!

شوخی نبود.خیلی هم جدی بود.اما،اولا،زمانش کوتاه بود.بعدش هم درد آنجا نماند.قشنگ پرید روی گوشه لبم و به صورت نبض ابراز وجود کرد.بعدش هم که ناپدید شد.

3.

برای سپاسگزاری بخاطر  رد شدن از یک شوک بزرگ و کمی آرم شدن خاطرمان،دلم می خواهد  یک جایی بروم با ارتعاش های همگن انرژی های سطوح بالای آگاهی.دقیقا کجا اینطوری است را نمی دانم.اما،به دلم افتاده است که قونیه ممکن است همان جایی باشد که دنبالش هستم.البته نپال هم گزینه بعدی است.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 167 تاريخ : چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت: 17:57