شعرهای قشنگ

ساخت وبلاگ

پس از دیدن اخبار،مورچه را جو گرفت و پرسید:

- به نظرت رییس جمهور بعدی ایران کیه؟

- امیدوارم تو باشی.

مورچه از این جواب بدش نیامد و سرخوشانه خودش را پیچ و تاب داد و طوری که خودش هم این احتمال را حتی با این سن ممکن می داند گفت:

- آخه من بچه هستم.

- درست میگی.فک کنم یه بیست سالی باید صبر کنی.

◇ یک بار در دبیرستان وقتی با دوستانم در مورد شغل آینده مان صحبت می کردیم من اعلام کردم که می خواهم در آینده رییس جمهور شوم که البته نشدم.اما،خوب مورچه ممکن است رییس جمهور شود.گرچه در مورد خودم هم هنوز غیرممکن نیست.

صبح علی الطلوع مسئول حراست اداره با چند تا کاغذ A4 وارد سالن کنفرانس شد و پرسید:

- کی بلده متن کردی رو بخونه،؟

- من.

کاغذها را گرفتم و شروع کردم به خواندن متن ها که شعر بودند در واقع و به نظرم شعرهای قشنگی هم بودند.این نظر را با مسئول حراست در میان گذاشتم و گفتم:

- چه شعرهای قشنگی.شاعرش کیه؟

- اینا شعاره خانم!

◇ این ماجرا را برای سارا تعریف کردم و سارا باور نمی کرد و چند بار تکرار کرد واقعا اسکل بازی رو به به این حد رسوندی؟حالا این هیچی،یهو صدای غش و ضعف مورچه را شنیدیم که به ما گوش داده بود.حالا مگر خنده های ریزریزش را قطع می کرد!

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 124 تاريخ : شنبه 7 آبان 1401 ساعت: 13:04