وراج را دارند منتقل می کنند به یک ساختمان پرت و برهوت در یک قسمت متروکه.علت انتقال وراجی!
جمله بالا نه شوخی است و نه جوک.کاملا واقعی است و روسا مستقبم توی چشمش گفته اند زر زدن را از حد گذرانده است و همکاران دارند از دستش دیوانه می شوند.نظر من هم این است که واقعا زیاد فک می زند و اگر من توانستم تحملش کنم و حرفی نزنم به این علت بود که تا می خواست مثنوی هفتاد و دو من را برای من بخواند،جیم می شدم و به اتاق های دیگر پناه می بردم.اما،همکاران دیگر این امکان را نداشتند و در نتیجه درخواست جابجایی اش را داده اند که مقبول افتاده است و اگر همه چیز خوب پیش برود گوش شیطان کر از دستش خلاص می شوم.
وراج خودش نمی داند وراج است و نمی تواند باور کند به این دلیل جابجا می شود.می گوید بهانه است!
پرژین...برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 65