غروب برای آبیاری درخت ها رفته بودم توی حیاط و تنها چیزی که انتظار نداشتم آن نسیم خیلی خنکی بود که بر تنم وزید.اصلا یک جوری سورپرایز شدم که انگار افتاده ام توی تونل زمان و اینجا نه تابستان است و نه حتی سنندج.بلکه اوایل پاییز است و جایی دور و بر ارتفاعات تته.
پرژین...برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 50