اثر اجاره خانه ای

ساخت وبلاگ

من حتی اگر پولدار هم بوم،،سبک مینیمال را برای خانه ام انتخاب می کردم.منظورم این است که لخت و عور بودن این خانه برخلاف سایر مسائل زندگیم.ای ربط چندانی به پول ندارد و واقعا سلیقه شخصی من است.

تمام وسایلم پذیرایی بک دست مبل است و صندلی راک و تردمیل.وسایل آشپزخانه هم که فقط ضروری هاست.ظرف و ظروف دم دستم هم چهار تا پیش دستی است و یک تابه و چای ساز و شش تا ماگ رنگارنگ.همین و خلاص.

(بهار امسال که دوستانم اینجا آمده بودند و مثلا می دیدند که میوه و شیرینی و آجیل همه در چهار تا پیش دستی آن هم نه با یک طرح بلکه با دو طرح ماهی و آدمک های ماقبل تاریخ سرو می شود،واقعا نمی دانستند آن را به سورئال بودن دیزاین کلی خانه ربط دهند یا سر به هوا بودن من.به هر حال eye contact هایشان از چشمم پنهان نماند)

خلاصه که این است وضعیت این خانه که داد می زند آدم پولداری اینجا زندگی نمی کند.اما،انگار نظر ماساژور خواهرم چیز دیگری بوده است و مرتب از خواهرم می خواهد او را به من معرفی کند برای ماساژ گرفتن.فک کن!

جربان این است که چند هفته پیش خواهرم از من خواست خانم ماساژور را بیاورد اینجا تا او را ماساژ دهد.زیرا کمرش درد می کند.قرار شد صبح بیاید و برود.یعنی من او را نمی دیدم و همین کافی بود که رضایت دهم.

خانم آمده بود و استنباطش از این خانه خلوت این بوده است که من آدم پولداری هستم و از خواهرم خواسته بود من را متقاعد کند برای ماساژ گرفتن.حرفشان را اصلا جدی نگرفتم.ماساژ گرفتن اصلا به گروه خونی من نمی خورد.

اما،خواهرم هی تکرار می کرد و من همچنان جدی نمی گرفتم تا اینکه امشب خواهش کرد یک ماساژ بگیرم.زیرا خانم ماساژور به خواهرم زنگ زده بود و گفته بود اجاره خانه اش عقب افتاده است و احتیاج به مشتری دارد!

عرض شود که حرفی برایم نماند که بزنم.اما،واقعا ماساژ گرفتن کاری است که من تا ابد انجامش نخواهم داد.چون به نظرم کار خز و خیل و ضایعی است.در واقع ماساژ از نظر من همان مشت و مال است و نه چیزی بیشتر.

این از کل داستان.فقط من الان مانده ام که با ذهنی که ماساژ گرفتن توی کتش نمی رود و خواهری که قول داده است من را راضی به ماساژ گرفتن کند و زنی که برای کرایه خانه اش منتظر ماساژ دادن من است چه کنم؟

◇ خانم طفلکی جدا شده است و یک بچه کوچک هم دارد.

◇ دفعه قبل که خانم اینجا آمده بود و کل خانه را دید زده بود و چیزی دندانگیری برای بردن پیدا نکرده بود از خواهرم خواسته بود یکی از گلدان های من را به او بدهد.

◇ اینجا اینطوری است که اگر کسی بیاید و خانه را مرتب کند و اینا چشم می گرداند توی خانه و هر وسیله ای را بیند که بشود با خودش ببرد،آن را درخواست می کند.از مایع دست شویی و پودر لباسشویی و صابون و لباس گرفته تا شیرخشک!

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 19:59