پیشرفت پیشخدمت ها

ساخت وبلاگ

یکی از پیشخدمت ها،نوکر شخصی یکی از مدیران شده است‌.دیروز مدیر مربوطه که یک عوضی به تمام معناست، به من زنگ زد و از من خواست دستورالعملی که سه روز پیش آمده است و در مورد ارتقاء پیشخدمت هاست را به سرعت اجرا کنم.زیرا پیشخدمت مورد نظر ایشان هم شامل این دستورالعمل می شود و اگر ارتقاء نگیرد کل سیستم قفل می شود.توضیحاتی دادم که به این دلیل و آن دلیل نمی شود.چند بار توضیح دادم؟ سه بار و هر بار بیست دقیقه.می فهمید و متقاعد میشد و قطع می کرد.بعد از پنج دقیفه دوباره زنگ می زد و دوباره حرف خودش را می زد.دفعه چهارم قبل از اینکه زر بزند داد زدم :

- خیلی خوب آقا.انجام میدم.دست از سرم بردار.خداحافظ

- ببیخشید خداحافط

ناگفته پیداست آن خداحافظ،شروع یک جنگ اعصاب به تمام معناست که بلافاصله بعد از قطع کردن تلفن توسط من و گزارش دادن آن به رییس اداره توسط او شروع شد و فردا ادامه می یابد که باید عرض کنم به درک و جهنم.به فردا فکر کرده ام و بدترین و بالاترین احتمال که می تواند تعلیق و تنبیه و پرت شدن به شهرستان باشد تا بهتربن و کم ترین احتمال که دادن حق به من و سرزنش آن پفیوز باشد‌.نتیجه هر چه بشود واقعا برایم مهم نیست.آنچه که مهم است همین مهم نبودن کل اتفاق و نتیجه احتمالی آن برای من است‌قبلا اگر بود برایم مهم بود که همه بدانند حق با من است و آن ادم چقدر رذل و دورو است.

الان تنها چیزی که برایم مهم است این است که کار درست را انجام داده ام.این آدم در حوزه کاری خودش چرخ از چمن همه زیردستانش کشیده است و کسی جرات ندارد بگوید بالای چشمت ابرو است و عادت کرده است به اجرای هر آنچه دستور می دهد در لحظه‌.امیدوارم فهمیده باشد که روش دیگری هم برای برخورد با او و قلدری هایش وجود دارد و گاهی مجبور است هم نه بشنود و هم خفه شود.درست است فردا ورق برمی گردد و من از کارم تعلیق می شوم(احتمال بالا)اما من هم مطرح خواهم کرد که پیشخدمت مورد بحث در واقع پیشخدمت آقاست و به همین خاطر اینقدر سنگش را به سینه می رند.

البته که حرف های من نتیجه ای نخواهد داشت و طبق روال حق را به آن جانور می دهند چون رییس است.اما،مطرح کردن آن ادعا که اظهر من الشمس است هم چندان بدون هزینه نخواهد بود برایش.و البته که خواهم گفت سه بار زنگ زده است و انقدر‌ حرف زده است مغزم را ترید کرده است و هر سه بار متقاعد شده است.اما،چون تصمیم گرفته بود نفهمد،دوباره زنگ زده است و خیلی نفهم طور همان درخواست را تکرار کرده است‌.بعد احتمالا این دفاع و مطرح کردن آن ادعاها،از خود دعوا ببشتر به ضرر من تمام خواهد شد که دوباره باید عرض کنم به درک و جهنم.مهم این است که از خودم راضی هستم.

◇ اژدها در شعله ور شدن این دعوا دستی بر آتش داشت.اول فکر کردم بهتر است نگذارم اژدها به هدفش برسد و با نوشتن حکم تعلیق و تنبیه من دلش خنک شود.اما،دیدم آن وقت دل خودم هم خنک نمی شود.

◇ من نمی دانم چرا سیستم های اداری ایران اینقدر به فکر پیشرفت پیسخدمت هاست.

◇ سلام بر یاغی درونم که مدتی بود رام به نطر می رسید.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 13:50