آشنایان

ساخت وبلاگ

از زمانی که من و سارا صاحب خط موبایل شده ایم تا همین دیروز،سارا تمام برنامه ریزی های زندگیش را با پیامک به من اطلاع می داد.مثلا اگر قرار بود بیرون برویم،پیامک می فرستاد:ساعت چهار.اگر برنامه ریزی به هم می خورد پیامک می فرستاد:بذار واسه یه روز دیگه.من خیلی از این روش خوشم نمی آمد.اما،خوب کنار می آمدم.تا اینکه پریشب برای خرید عصر پنچشنبه قرار گذاشتیم و قرار بر این شد سارا تا ساعت دو بعدازظهر خبر دهد که آیا می تواند بیاید یا خیر؟و اگر پیامک نفرستاد یعنی نمی تواند بیاید و تمام.دیروز ساعت  سه شد و خبری از پیامک نشد بنابراین من رفتم بخوابم تا حداقل استفاده ای از عصر پنچشنبه برده باشم.بعد راس ساعت سه و نیم سارا زنگ زد و با بی محل کردن صدای خواب آلود من و به روی خودش نیاوردن قول قرارمان به من اطلاع داد برنامه کنسل است و او نمی تواند برای خریدی که برای خودش بود؛همراه من بیاید.متاسفانه دوز  ادب و نزاکت در خون من آنقدر زیاد است که اگر متحد شوند می توانند انقلاب کنند و با این تفاسیر انتظار کوچکترین برخوردی که خاطر سارا را مکدر کند را از خودم نداشتم و ندارم و بابتش هم متاسف نیستم زیاد.الان هم اینهمه زر زدم که بگویم من از بیگانگان هرگز ننالم... والا هم خوابم پرید و هم سردرد گرفتم.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 282 تاريخ : دوشنبه 15 بهمن 1397 ساعت: 12:12