عرق سرد صبحگاهی

ساخت وبلاگ

خوب صبح دیر بیدار شدم.اما،نه خیلی دیر.مغزم به سرعت تصمیم گرفت به راننده سرویس زنگ بزنه تا چند دقیقه بیشتر منتظر بمونه.در راستای همکاری با مغزم،چشم هام هم تمام تلاششون رو کردند تا اسم راننده رو تو لیست مخاطب ها پیدا کنن و خیلی زود پیدا کردن و من زنگ زدم به راننده سرویس مان.اما،معاون سابق اداره که شش ماهی هست،بازنشسته شده،جواب داد...وااااای چه اشتباهی!

ساعت یازده صبح به معاون قبلی زنگ زدم و رسما عذرخواهی کردم.گفت:

- اشکالی نداره.بیدار بودم.یکی از فامیل های نزدیکمون،تازه فوت شده.خواب ندارم!

گل بود.به سبزه هم آراسته شد.

پرژین...
ما را در سایت پرژین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 220 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 5:26