فكر كردم چه كارى ست كه صبحانه را توى خانه بخورم در حاليكه يك حياط پر از گل_ياس و رز و محمدى بيخ گوشم است.بنايراين ساندويچ هاى سرد آماده شده از قبل را دستم گرفتم و چند لحظه بعد غرق شده بودم در بوى خوش ياس و رز و محمدى و هواى خيلى خنك صبح كه خوابم را از سرم پرانده بود و كم مانده بود ساندويچ ها از يادم برود كه البته نرفت شكر خدا.
براى فردا برنامه بهترى دارم.خلاقيت به خرج داده ام و بادمجان و سيب زمينى پخته و نان باگت را روى هم رنده كرده ام و مرغ هم دارد مى پزد كه اضافه شود به مخلوط اختراعى ام.البته هنوز تصميم نگرفته ام مثل كتلت توى روغن سرخشان كنم و يا اينكه بگذارمشان تو فر تا تنورى شوند.ته دلم هم كمى استرس دارم كه كلا همه چى وا برود و هيچى به هيچى شود خداى نكرده.
نوشته شده در دوشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۶ساعت 21:22 توسط پرژین|
پرژین...برچسب : نویسنده : mparzhin1359a بازدید : 229